آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان پرنده عشق عشق به وطن دلم برات تنگه ، تو این روزهای خاكستری و ابری
وقتی كه نسیم به صورتم میخوره ، دستهام ،
دستهای تو رو میخوان تا منو از این روزگار شلوغ رد
كنی ... محو بشم ... نیست بشم ،از میون آدمهایی
كه منزلت عشق رو نچشیدن یا چشیدن و قدرش
رو نمیدونن ...
دلم برات تنگه ... وقتی كه بارون میاد و من بدون
چتر تنها ... تنها و آرام .... صبور و بردبار ... خودم رو
دست ابرهای سیاه میدم تا بر من ببارند،شاید كمی
از درد فقدان تو رو از عمق دل و جون من بشورن و ببرن ... اما ... اما میدونی كه فقط بیشتر دلم
تنگ میشه ... چقدر دلم برای چشمهات تنگ
میشه ... وقتی كه چشمهام رو میبندم و به
عمق چشمهای تو فکر می کنم ...
هنوز هم منتظرتم ...
دلم تنگه...دلم تنگ شده برای تمام آرامشی که
بهم هدیه میدادی و غصه هامو پَر میدادی...
نمیدونم چرا خدا سهم منو از عشقت دلتنگی قرار
داده و تا خواستم باهات به یه خوشبختی نسبی
برسم نبودنت شدغصه ی بزرگ من...
عزیزم خودت رو از من دریغ نکن...به عشقم
ایمان داشته باش و اینو بدون که هیچکس نمیتونه
تو رو اینطوری که من دوست دارم دوست داشته
باشه ... نازنینم هنوز منتظر جوابتم:
تو واقعاً منــــو دوسـت داری؟
جمعه 2 فروردين 1392برچسب:برای عزیزترینم, :: 7:3 :: نويسنده : خالدجدگال
![]() ![]() |